در عصر ما و در جامعهی کنونی، تحت تأثیر تبلیغات ضدّ خانواده یا «Anti - Family» جوانان زیادی به بهانهی اینکه هنوز به اندازهی کافی تجربه کسب نکردهاند و آمادگی کافی برای تشکیل خانواده ندارند، از ازدواج سر باز میزنند، غافل از اینکه این تأخیر در سن ازدواج میتواند زیانهای جبرانناپذیری را به فرد و جامعه وارد نماید.
این دسته از جوانان -و بهویژه پسران که در ازدواج پیشنهاددهنده هستند- گذشته از اینکه خود را از نعمت همسر محروم و رنج مجردی را تحمّل میکنند، سه سناریو در پیش رو دارند، که پیامد هر سه سناریو ناخوشایند و تأسفانگیز است:
سناریوی اوّل: با دختری ازدواج کنند که از لحاظ سنّی بهمراتب از آنها کوچکتر است، و این اتّفاقی است که غالباً روی میدهد، چون یک پسر ٣٠-٣٥ ساله، معمولاً دوست ندارد با دختری همسن خود و یا حتّی کمی کوچکتر از خود ازدواج کند.
سناریوی دوّم: با دختری همسن خود و یا کمی کوچکتر از خود ازدواج کند.
سناریوی سوّم: اصلاً تا آخر عمر ازدواج نمیکند.
حال بیایید هر کدام از این سه سناریو را تحلیل کنیم:
تحلیل سناریوی اوّل:
در این سناریو جوان سعی میکند با دختری ازدواج کند که ازلحاظ سنّی بهمراتب از او کوچکتر است، و استدلال غالب اینها این است که همسرشان دیرتر پیر میشود، و سالیان بیشتری میتوانند از نعمت همسری جوان بهرهمند گردند!
خطری که این نوع ازدواجها را تهدید میکند، در نتیجهی شکاف نسلی و یا فاصلهی زیاد سنّی ایجاد میشود، که گهگاه میتواند مشکلساز شود. شکاف نسلی و یا فاصلهی زیاد سنّی، از آن جهت میتواند کانون خانواده را تهدید کند که پسر در این مرحله، دوران نوجوانی و جوانی و احیاناً میانسالی را پشت سر گذاشته، ولی دختر در آستانهی دوران نوجوانی یا جوانی قرار دارد. طبیعی است که سلایق انسانها و بهویژه زن و مرد در سنین مختلف با هم فرق میکند؛ درحالیکه برخی مسائل برای زن، که در آستانهی دوران جوانی قرار دارد، جذّاب جلوه مینماید، همان مسائل از دیدگاه مرد، بچّهگانه و احمقانه بهحساب میآید، لذا نه مرد از بودن در کنار زن، احساس خودمانی بودن و آرامش میکند و نه زن از بودن در کنار مرد؛ چراکه:
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
این وضعیت در درازمدت میتواند موجب عدم درک متقابل، سردی روابط و در نهایت باعث طلاق عاطفی بین زن و مرد شود و گهگاهی زن و مرد را -در صورت عدم پایبندی به ضوابط اخلاقی- تا سرحد خیانت زناشویی و طلاق عملی پیش ببرد.
تحلیل سناریوی دوّم:
در این سناریو جوان سعی میکند، با دختری همسن خود و یا کمی کوچکتر از خود ازدواج کند.
این سناریو هم چندان به نفع پسر نیست، علّتش هم آن است که دخترانی که او شانس ازدواج با آنها را دارد، دخترانی هستند که به هر دلیلی از قطار ازدواج جاماندهاند، و او مجبور است با جاماندهها ازدواج کند، درست مانند کسی که در آخر وقت، به بازار ترهبار میرود، و از خرید میوههای دستاوّل جا میماند، و مجبور است به خرید میوههای تهمانده و ارزان بسنده کند.
تحلیل سناریوی سوّم:
سناریوی سوّم همانطور که گفته شد این است که این طیف از جوانان تا آخر عمر ازدواج نمیکند، و تمام عمر مجرد باقی میمانند.
علّت این امر آن است که هر چیزی فصل و موسمی دارد و وقتی فصل و موسمش سپری شد، فرصت مناسب برای بهرهبرداری از آن از دست میرود. درست مانند یک میوه که فصل و موسمی برای چیدن دارد، اگر قبل از رسیدن چیده شود، کال است، و اگر بعد از رسیدن چیده شود، گندیده و در نهایت خشک شده و از درخت میافتد.
انسان نیز از لحاظ بیولوژیک تا اندازه زیادی شبیه گیاهان است، هر روندی در زندگی انسان باید در وقت مناسب خود اتّفاق بیفتد و اگر به این مهم توجّه نشود، فرصتهای پیش روی انسان از دست میرود.
انسان از زمان بلوغ تا حدود سنین ٢٥سالگی شور و هیجان و علاقه برای ازدواج دارد، از ٢٥سالگی به بعد، این شور و هیجان بهصورت تدریجی رو به کاهش میرود، و از سیسالگی به بعد، این شور و علاقه رو به افول میگذارد، شاید بدین دلیل است که جوانانی که به این سن رسیدهاند، عشق و علاقهی چندانی به ازدواج ندارند و ترجیح میدهند مجرّد باقی بمانند.
البته این سه سناریو بیشتر در مورد پسران صدق میکند، و در مورد دختران کمی متفاوت است، چرا که فرصت ازدواج برای پسران، بیشتر از دختران است، دختر در ازدواج گزینش میشود و کمتر گزینش میکند.
این سه سناریو به فرض آن است که جوان -خواه دختر، خواه پسر- به آموزههای دینی و ضوابط اخلاقی پایبند باشند؛ اما اگر دختر یا پسر به آموزههای دینی و اخلاقی پایبند نباشند، سناریوی پیش رو میتواند تأسفبارتر و خطرناکتر هم باشد.
شکّی نیست که غریزهی جنسی یکی از غریزههای قوی و سرکش در انسان است که کنترل آن نیازمند اراده و ایمان قوی است و اگر ایمان و ارادهی قویِ یوسفوار همراه انسان نباشد، این غریزه سرکش میتواند انسان را به انحراف و نابودی بکشاند.
از آنجا که هم دختر و هم پسر، بعد از سن بلوغ به ارضای غریزه جنسی نیاز دارند، و برای ارضای آن کانال قانونی و مشروعی را پیدا نمیکنند، متوسّل به روابط جنسی بیرون از چهارچوب ازدواج میشوند.
نظر به اینکه این روابط صرفاً برای ارضای نیاز آنی جنسی برقرار میشود، دوام و استمرار ندارد، لذا فرد بعد از برآورده کردن نیاز خود از یک فرد، به سراغ فرد جدیدی میرود، و این زنجیره همچنان ادامه پیدا میکند.
یکی از پیامدهای این رفتار ناهنجار این است که شخص از لحاظ روانی و جنسی، اشتهای سیریناپذیر پیدا میکند و در رفتار جنسی خود دچار تنوّعطلبی جنسی میشود؛ بهطوریکه بعدها هیچ زن یا مردی نمیتواند به صورت دائم، اشتهای تنوّعطلب او را سیر کند.
حال اگر تصوّر کنیم این شخص تشکیل خانواده دهد، آیا آن مرد یا زن بیچارهای که زن یا همسر این شخص میشود، میتواند آخرین گزینهی عشقی او باشد؟ آیا چنین شخصی میتواند به زن یا همسر قانونی خود بسنده کند و خوی تنوّعطلبی خود را برای همیشه کنار بگذارد؟ آیا چنین شخصی میتواند یک کانون خانوادهی قوی و مستحکم داشته باشد و در زندگی زناشویی موفّق شود؟
نمیگویم این امر غیرممکن است، ولی سخت است انسان عادتی را که برای سالها با آن خو گرفته است کنار گذارد و به یک زن یا همسر بسنده کند(مگر کسی که خداوند او را توفیق دهد، و مشمول لطف و عنایت خود گرداند.)
بهانههای دیر ازدواج کردن
جوانانی که دیر ازدواج میکنند، معمولا بهانههای زیادی برای کار خود دارند از جمله:
اوّلین بهانهی آنها این است که ازدواج در سنین پایین، ریسک بالایی دارد و احتمال طلاق در آن بالاست، لذا هر چه ازدواج دیرتر باشد، انسان پختهتر و درنتیجه زندگی بادوامتر و کانون خانواده مستحکمتر خواهد بود.
در این باره لازم است به چند مطلب اشاره کرد:
١- ما غالباً تحت تأثیر تبلیغات محیطی، تصوّر میکنیم که علّت غالب طلاقها، ناپختگی زن و شوهر، در نتیجهی زود ازدواج کردن آنهاست، که البته تا حدی شاید درست باشد ولی معلول کردن طلاق به کمسنوسالی، نوعی سطحینگری و فرار از واقعیت است و اتفاقاً وقتی به سیل آمار مردان و زنان مطلّقه نگاه میکنیم، میبینیم که در سنین بالا احتمال طلاق بهمراتب بیشتر از سنین پایین است.
علیاکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبتاحوال کشور، در سال ١٣٩٢ هـ.ش در گفتوگو با خبرنگار مهر، با تحلیل و تشریح آماری ازدواجهای موفّق در سنین پایین گفت: بر اساس آمارهای بهدستآمده، موفقترین ازدواجها در سنین ٢٠ تا ۲۴ رخ داده است و با بالا رفتن سن ازدواج زوجین، تعداد طلاق در مردان از ۵/۶ درصد به ۳۲ درصد و در زنان از ۶ درصد به ۲۲/۵ درصد افزایشیافته است.
علیاکبر محزون دو شاخص دیگری که مورد بررسی قرار گرفته را درصد طلاق در سال اوّل و پنج سال اوّل زندگی مشترک، در گروههای سنّی مختلف زوجین عنوان کرد و گفت: مقادیر این شاخصها، در دادههای ثبتی مربوط به استان تهران در سالهای اخیر نشان میدهند که با بالا رفتن سن ازدواج زوجین، درصد طلاق در سال اوّل زندگی در مردان از ۴/۱ درصد به ۱۲/۷ درصد و در زنان از ۴/۵ درصد به ۱۰/۵ درصد افزایش یافته است.
وی افزود: درصد طلاق در پنج سال اوّل زندگی نیز از افزایش این شاخص در آقایان از ۴۵ درصد به ۵۷ درصد و در زنان از ۴/۷ درصد به ۶۱/۶ درصد، در اثر بالا رفتن سن ازدواج، حکایت دارد.
۲- شکّی نیست که در هر ازدواجی، احتمال طلاق وجود دارد، ولی به تأخیر انداختن ازدواج از ترس طلاق، مانند این است که شما از ترس تصادف، رانندگی را کنار بگذارید، یا به سنین بالا موکول کنید.
همانطور که میتوان در رانندگی احتمال تصادف را با رعایت نکات ایمنی، و توکّل بر خدا کاهش داد، در ازدواج هم میتوان با انتخاب درست و آگاهانهی شریک آینده و توکل بر خدا، احتمال طلاق را به حداقل رساند، ولی ترک ازدواج یا به تأخیر انداختن آن از ترس طلاق، منطق انسانهایی است که حاضر نیستند در زندگی هیچ ریسکی را به جان بخرند.
۳- میتوان از زاویهی دیگری به این دغدغه پاسخ داد: که وقتی یک دختر و پسر به ظاهر خام، با هم ازدواج میکنند، به نظر میرسد پیوند ازدواج، بین آن دو نفر منعقد شده است، درحالیکه ازدواج، در حقیقت پیوند یک زن و مرد نیست، بلکه پیوند بین دو خانواده و گاهی پیوند بین دو ایل و تبار است؛ لذا همهی خانواده در این پیوند دخالت دارند و یک خرد جمعی برای این ازدواج تصمیم میگیرد.
دوّمین بهانه این است که میگویند: انسان برای ازدواج به نیازهای اوّلیهای مانند مسکن، شغل و وسیلهی نقلیه نیاز دارد که تأمین این نیازها در سنین اوّلیه جوانی، اگر غیرممکن نباشد سخت است و تا زمانی که این نیازها برآورده نشود، ازدواج کردن ممکن نیست!
این اشتباهی است که بسیاری از جوانان مرتکب میشوند؛ آنها بر این باورند که باید تمام نیازهای زندگی را برای همسر آیندهی خود آماده کنند، و آنگاه اقدام به ازدواج نمایند.
درحالیکه از نظر بنده، درست آن است که قبل از اینکه شما امکانات قابلتوجّهی برای زندگی داشته باشید، ازدواج کنید، به چند دلیل:
اوّل اینکه: زنی که در این شرایط با شما ازدواج میکند، شما را به خاطر خودتان میخواهد نه به خاطر خانه، ماشین و پول؛ به عبارتی شما در نزد او ارزش واقعی خود را دارید نه ارزش کاذب و اگر روزی این مال و دارایی را از دست دادید، شما را به امان خدا رها نمیکند و اگر مال و داراییاتان بیشتر شد، او بیشتر قدر شما را خواهد دانست.
دوّم اینکه: بگذارید زنتان در مسیر ساختن زندگی، دوشادوش با شما همراه باشد، نه اینکه شما او را غافلگیرانه به وسط بهشتی که خود به تنهایی آن را ساختهاید بیاورید؛ آنوقت همسرتان درک خواهد کرد که شما برای ساختن این زندگی چه خوندلی خوردهاید، و قدر شما و زندگی شما را بهتر خواهد دانست؛ چراکه این زندگی بر دوش هردوی شما بناشده است و هر دو در قبال آن احساس مسئولیت میکنید.
سوّم اینکه: طبیعت انسان این است که تا وقتی با مشکل مواجه نشود و خود را در مقابل عمل انجامشده قرار ندهد و برای خود ایجاد نیاز نکند، برای رفع آن نیاز، تلاش و برنامهریزی نمیکند.
شما وقتی در خانهای یک اتاق دارید و آن اتاق هم جوابگوی نیازهای شماست، برای ایجاد اتاق دوّم تلاش نمیکنید؛ اما وقتی هرازگاهی با میهمانانی مواجه میشوید و جا را بر خود تنگ میبینید، بهناچار به فکر یک اتاق دیگر هم میافتید. چراکه از قدیم گفتهاند: «نیاز، مادر اختراع است - Necessity Is The Mother Of Invention»
ازدواج هم، اینچنین است، تا وقتیکه انسان مجرّد است، در خانه پدری ساکن است و نیازهای مالی و مسکنی چندانی ندارد، کمتر به فکر پیشرفت میافتد؛ اما وقتیکه ازدواج میکند و خود را در مقابل عمل انجامشده قرار میدهد و به خداوند توکل میکند، بهناچار برای پیشرفت خود تلاش میکند و پس از مدتی هم غالباً درخت تلاشش به بار مینشیند.
به خاطر این است که ازدواج غالباً بهطور ملموسی زندگی انسان را از لحاظ مادی و معنوی دگرگون میکند و بهقول معروف باعث برکت در زندگی میشود؛ چراکه وقتی شما برای ازدواج دست بهکار میشوید، خداوند هم از آنسو دست بهکار میشود و به یاری شما میشتابد؛ پیامبر خدا -صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «ثَلَاثَةٌ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَوْنُهُمْ: الْمُكَاتَبُ الَّذِي يُرِيدُ الْأَدَاءَ، وَالنَّاكِحُ الَّذِي يُرِيدُ الْعَفَافَ، وَالْمُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»«سه گروه هستند که الله تعالی حتماً آنان را ياری میکند: بردهای که میخواهد اسباب آزادی خود را فراهم و خود را از اربابش بازخرید کند، کسي که میخواهد با ازدواج شرعی عفّت و پاکدامنی خود را حفظ کند و مجاهد در راه الله.»
البته این به معنای بیگدار به آب زدن و عدم برنامهریزی برای آینده نیست، بلکه معنایش این است که انسان در کنار رویارویی با مشکلات و خود را در مقابل عمل انجامشده قرار دادن و ایجاد نیاز برای خود کردن، برای آیندهی خود نیز برنامهریزی نماید و از تنبلی و بیهدفی بپرهیزد.
نظرات